محل تبلیغات شما
ارسالی از مهدی
یه دفعه که خونه مادربزرگم جمع شده بودیم. جورابهای عمه ام پاره شد. سریع درشون آورد و انداخت کنار مبل
زنگ زد به شوهرعمه ام که وقتی داری میای یه جفت جوراب پارازین مشکی بگیر. شوهرعمه ام هم یادش رفت و نخرید و عمه تا آخر شب بی جوراب موند. آخرش هم جورابها از سطل آشغال سردرآورد.

جورابهای سوراخ عمه

پاهای عرقی (زن عمو مژده)

ام ,عمه ,شوهرعمه ,هم ,جوراب ,جورابهای ,شوهرعمه ام ,رفت و ,یادش رفت ,و نخرید ,نخرید و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سوگند شکسته